پس از عبور درناها

نیمه شبی دیگر


شب به خیر ، خورشید

با دوچرخه در شهر می گردم
از بلندی زینش که به پشت بام خانه ها می رسد
و از کوتاهی مسافت ها
حیرت نمی کنم
از حضور فرشتگان که لبخند می زنند مدام
و از غیبت ناکسان
حیرت نمی کنم

پیش از طلوع خورشید
دوچرخه را بر درختی تکیه می دهم
بیدار می شوم
و با بهتی مانوس
سوار بر صندلی چرخ دار
می رانم خود را
تا نیمه شبی دیگر
+ + +

قطعه ای برای ویولن


در مدرسه
جغرافیا را بیشتر از هر درسی دوست می داشتم
اما نمی دانم چرا
در کلاس جغرافیا
ذهنم مدام درگیر شعر بود
حالا هم خوب است که نمی دانم
چرا هنگام سرودن شعر
در ذهنم مدام جغرافیا را مرور می کنم

+ + +

کودکانه

چشم هایم را می بستم و
می شمردم تا صد
برو!
قایم شو
تو را از رد پاهایت بر ساحل
و از مسیر نگاه لاک پشت ها
پیدا می کردم

چشم هایم را می بندم و
می شمارم تا صد
برو!
قایم شو
تو را از رد پاهایت بر دریا
و از مسیر نگاه دُرناها
پیدا خواهم کرد

+ + +

پست شده در: ۱ تیر , ۱۳۹۲

نوشتن نظر